شعر در مورد
ختم مادر ,شعر درباره ختم مادر,شعر در مورد مراسم ختم مادر,شعر ختم
مادر,شعر ختم مادر شهید,اشعار ختم مادر,شعر برای ختم مادر,شعر مجلس ختم
مادر,شعر درباره ختم مادر,شعر برای مجلس ختم مادر,شعر برای مراسم ختم
مادر,شعر مراسم ختم مادر,شعر در ختم مادر,اشعار مجالس ختم مادر,اشعار مجلس
ختم مادر,اشعار مادربرای ختم,اشعار مراسم ختم مادر,اشعار ترکی ختم
مادر,اشعار برای ختم مادر,اشعار ختم خوانی مادر,شعر ترکی ختم مادر,شعر مجلس
ترحیم مادر,شعر مجلس ترحیم مادر,شعر در مجلس ختم مادر,شعر در مجلس ترحیم
مادر,اشعار در مجلس ختم مادر,شعر در مورد ختم مادر,شعر در مورد مراسم ختم
مادر,اشعار برای مراسم ختم مادر,اشعار در مراسم ختم مادر,شعر مادر در مراسم
ختم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ختم مادر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
باورم نیست مادر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
مادرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز
شد چهل روز فراق غصه به دلهاست هنوز
دست مهرت زسرم کوته و بیچاره شدم
آرزوی رخ زیبای تو رؤیاست هنوز
مادر جان (پدر جان)، یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی
میان ناامیدیها چراغ جاودان بودی
برایت زندگانی گرچه یکسر رنج و سختی بود
بنازم همتت مادر (بابا)، که تا بودی، صبور و مهربان بودی
شعله ای خاموش گشت و خانه ای بی نور شد
گوهر ارزنده ای پنهان به خاک گور شد
مادری شایسته از این عالم ناپایدار
چشم خود بربست و از چشم عزیزان دور شد
مادرم (پدرم) دیده برویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
گشته اکنون چشم ما از درد و غم دریا مادر
ما چه گوییم بی تو از فردا و فرداها مادر
تکیه گه بودی تو ما را ای همه امیدها
بی تو عالم ندارد رنگ شادیها مادر
مادرم یاسها عطرشان را
از بوی تن تو به عاریت میگیرند
ای دریغ و افسوس که پدر (مادر) نام عزیزی است
که دگر هرگز باز تکرار نخواهد گردید
به قاب کهنه چشمانم ای مادر
به جز تصویر زیبایت ندارم
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و لطف و وفای تو
مهرت برون نمیرود از سینهام که هست
این سینه خانه تو و این دل سرای تو
تو گوهر یگانه دریای خلقتی
که اندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی
کاید برون ز عهده مدح و ثنای تو
ای مادر عزیز که جان دادهای مرا
سهل است گر که جان بنمایم فدای تو
خشنودی تو مایه خشنودی خداست
زیرا بود رضای خدا در رضای تو
هر بهرهای که بردهام از حُسن تربیت
باشد ز فیض کوشش بیمنتهای تو
تنها همان تویی که چو برخیزی از میان
هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
گر جان خویش هم ز برایت فدا کنم
کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو
گر بود اختیار دو عالم به دست من
میریختم تمام جهان را به پای تو
سلطان غم ، چشم و چراغم مادر
تنها گل گلزار باغم مادر
بعد از خدا تنها امیدم مادر
من با دعایت روسفیدم مادر
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم
در قلب من این آرزوی آخر است
گویند بهشت در زیر پای مادر است
ای وای من قدر تو را نشناختم
من را ببخش تنها به خود پرداختم
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم
تو با بدی ام ساختی و سوختی
تنها چراغ خانه را افروختی
هر جمعه ها چشمت به قاب جاده ها
شاید بیاید ام یجیب جاده ها
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم
کسی که تا همیشه پای من سوخت
چراغ خانه سرد من افروخت
شبی که سر به بالین تبم من
زمین و آسمان یکجا به هم دوخت
مادر تویی دار و ندارم مادر
بعد از تو من دیگر چه دارم مادر
ای گریه ات پشت و پناهم مادر
من با دعایت روبه راهم مادر
مادر پرستار دلم
ای روشنی بخش و چراغ منزلم
کسی که ناز مرا می کشید مادر بود
کسی که حرف مرا می شنید مادر بو د
کسی که گنج بدستم سپرد بود پدر
کسی که که رنج به پایم کشید مادر بود
کسی که شیره جان می مکید من بودم
کسی که روح به تنم می دمید مادر بود
کسی که در دل شب از صدای گریه من
سپند وار ز جا می جهید مادر بود
کسی که خاری اگر پیش پای من می دمید
چو غنچه جامه به تن می درید مادر بود
کسی که دور اگر می شدم ز دامانش
پا ز پیم می دوید مادر بود
ز دشمن هستی در این سیه بازار
کسی که جان مرا می خرید مادر بود
کنار بستر بیماریم پرستاری که
تا به صبح نمی ارمید مادر بود
بروزگار جوانی کسی که قامت او
به زیر بار محبت خمید مادر بود
کسی که در غم واندوه و در پریشانی
به دردهای دلم می رسید مادر بود
غرض کسی که ز دنیا و آزوهایش
برای خاطر من دل برید مادر بود
کشید رنج ز آغاز زندگی تا مرد
کسی که خیر ز عمرش ندید مادر بود
بنال ای دل که قلبم بی شکیب است
دلم محتاج درمان طبیب است
بنال ای دل که جانم بی قرار است
درون سینه ام غم آشکار است
خداوندا چه آمد بر سر من
ز کف رفت آن گرامی مادر من
تو مادر رفتی و از ما بریدی
به سوی آسمان ها پر کشیدی
شعر در مورد ختم مادر
بریده رشته ی عشق و امیدم
نگاه آخرینت را ندیدم
چه آسان دشت شستی از عزیزان
رها کردی تمام آشنایان
شعر درباره ختم مادر
تو رفتی رشته ی امید بگسست
صفای زندگانی رخت بربست
تو رفتی عشق خالی شد ز معنا
به غارت رفت باغ آرزوها
شعر در مورد مراسم ختم مادر
به یاد آرم دعای صبح و شامت
تن بسیار و آن رنج مدامت
در این خانه ز تو هر جانشانی است
همه یاد آور رنج نهانی است
شعر ختم مادر
بیا این مهر و این هم جانمازت
بیا تا سر دهی راز و نیازت
بخوان مانند وردی یا سرودی
دعایی که از بر کرده بودی
شعر ختم مادر شهید
به خاطر دارمت من دائم اوقات
فراموشت کنم هیهات هیهات
ای باغ و بهار من بی تو چه کنم مادر
ای دارو ندار من بی توچه کنم مادر
می سوزم و می سازم درآتش هجرانت
بین سوز شرار من بی توچه کنم مادر
شعر برای ختم مادر
تو شمع شب افروزم شب تا به سحر سوزم
ای صبر و قرار من بی تو چه کنم مادر
چشمم به رهت مانده شاید که ز درآیی
باخنده کنار من بی تو چه کنم مادر
شعر مجلس ختم مادر
امّید منی مادر خورشید منی مادر
ای لالهٌ یاس من بی تو چه کنم مادر
بعد ازتو پریشانم درناله و افغانم
گریه شده کار من بی توچه کنم مادر
شعر درباره ختم مادر
ای محرم وهمرازم مادر به تو می نازم
ای عطربهارمن بی توچه کنم مادر
ازخانه مرو مادر بیگانه مرو مادر
بین فلب فکار من بی توچه کنم مادر
شعر برای مجلس ختم مادر
شد خسته دلم مادر بشکسته دلم مادر
فرخنده نگار من بی توچه کنم مادر
هم پای توام مادر شیدای توام مادر
ماه شب تار من بی توچه کنم مادر
شعر برای مراسم ختم مادر
غم چشم وچراغم مادر
تنها گل گلزار باغم مادر
بعد از خدا تنها امیدم مادر
من با دعایت روسفیدم مادر
شعر مراسم ختم مادر
سلام ای خفته در خاک جدایی
عزیز جان من مادر کجایی
سلام ای شاهکار آفرینش
سلام ای مادر ای نور خدایی
شعر در ختم مادر
چه شبهایی که بر بالینم ای یار
نخوابیدی و کردی لای لایی
کجایی مادر غم پرور من (ما)
چرا از تونمی آید صدایی
اشعار مجالس ختم مادر
قرار جان ما برگرد مادر
ندارد خانه بی رویت صفایی
دلم بیمار عشق روی ماهت
نمیخواهم به جز رویت دوایی
اشعار مجلس ختم مادر
سه چند روز است مادر رفته ای تو
فغان و ناله از این بینوایی
اشعار مادربرای ختم
ای صفای زندگانی مادرنیکو سرشتم
اولین بیت را زشعرم نام پاک تو نوشتم
هست من از هستی توست ای یگانه یاور من
ای تمام عشق پاکم نیست جز این باور من
اشعار مراسم ختم مادر
جان گرفتم من زجانت روزی ام گشته زخوانت
تادوسال باعشق وایمان داد ه ای شیرم زجانت
باتب من تب نمودی تا که بهبودی بیابم
شب نخوابیدی کنارم گریه کردم دادی آبم
ذکر خوابم نغمهٔ خواندی تا سحرگه لای و لایم
هردمی نازم نمودی شد جوانیت فدایم
تاکه کم کم پا گرفتم پا بپای من دویدی
رشد من دیدی تو مادر حیف و خیر از من ندیدی
اشعار برای ختم مادر
گاه که دیر می آمدم من درب خانه می نشستی
تا که شادیم ببینی تو به شادی دل نبستی
شد زسویم برتو آزار کرده ایی یک عمر ایثار
شستی رخت وپختی اطعام مادرا مثل پرستار
اشعار ختم خوانی مادر
هرچه گویم از وفایت نیست تکمیل از ثنایت
بهترین مدح ترا گفته پیمبر از خدایت
اینچنین فرموده آنکه خاتم پیغمبران است
تا بدانید که بهشت در زیر پای مادران است
شعر ترکی ختم مادر
سایهٔ مادر چو داری برسرت قدرش تو میدان
بعد مادر میشوی مثل (صفا) تو زارو گریان
شعر مجلس ترحیم مادر
هنوز خواب تو را بینم به شب مادر
اگرچه روز ز فکر تو نیستم جدا
شعر مجلس ترحیم مادر
کیست مادر، بهترین عبد خدا.
مهربانیش بود حد خدا.
کیست مادر، بعد حق او بهترین.
گر بفهمی او بود نیکوترین.
شعر در مجلس ترحیم مادر
خدایا جایی می خواهم بهترازبهشت
برای زیر پای مادرم
شعر در مجلس ختم مادر
کیست مادر ،هاله ای از نور حق .
رهنمای ما و هم منشور حق.
کیست مادر، جانفدایی میکند.
بهر ما خود را فدایی میکند.
اشعار در مجلس ختم مادر
کیست مادر ،آنکه با عشق وصفا .
شیره ی جانش خوراند او به ما.
کیست مادر ، روشنی زندگی.
میدهد گرمی به کل زندگی.
شعر در مورد ختم مادر
کیست مادر ،گفته ات لالا بسی .
کرده جانش را به قربانت بسی.
کیست مادر ، در نایاب خدا .
از تو در سختی نمی گردد جدا.
شعر در مورد مراسم ختم مادر
کیست مادر ، میکشد بی ادعا.
رنج عالم را تمامی بهر ما.
کیست مادر ،آنکه با لبخند خود .
میشود دلگرمی فرزند خود.
اشعار برای مراسم ختم مادر
ای مادری که همچو پدر اندر این جهان
از بهر ما تو قامت خود را خمیده ای
اشعار در مراسم ختم مادر
کیست مادر ، گوهر فرزانه ای.
ارزش او گر ندانی کاملا دیوانه ای.
کیست مادر ،آنکه با ایثار وعشق.
جانفدایی میکند باجان و عشق.
شعر مادر در مراسم ختم
کیست مادر، ای( غلام )رو سیه.
آنکه عمرش بهر تو گشته تبه.
شعر در مورد ختم مادر
مادر به زیر خاک چه خوش آرمیده ای
ای باغبان ز گلشن خود دل بریده ای
شعر درباره ختم مادر
هنوز هم بر بالین خود به شب بینم
ملک به صورت مادر، به عالم رویا
مادرم شعله ای از مهر خدا بود که رفت
نه به یاد من و تو، فکر خدا بود که رفت
شعر ختم مادر
قلبم شده رنجور (غمخانه) ز هجران تو مادر
فکرم شده این گونه پریشان تو مادر
شعر ختم مادر شهید
هر روز کنم آرزوی روی تو افسوس
دستم شده کوتاه ز دامان تو مادر
اشعار ختم مادر
نالد مدام مرغ دلم، در عزای تو
ای مادرم به فدای صفای تو
شعر برای ختم مادر
حیف از این مادر، که رفت از دست ما، ای روزگار
می کنم بهرش ز دیده، اشک و غم هر دم نثار