شعر با ش
شعر با ش ,شعر با ش شروع شه,شعر با شین شروع شه,شعر که با ش شروع شه,بیت شعر که با ش شروع شه,شعر که اولش با ش شروع شه,یه شعر که با ش شروع شه,شعر با حرف ش,شعر با حرف ش شروع شود,شعر با حرف ش شروع بشه,شعری که با حرف ش شروع شود,شعر که با حرف ش شروع بشه,شعری که با حرف ش شروع بشه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد که با حرف ش شروع می شوند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شعر با ش
شکسته گیاهی من خشک مغز
بگلزار رضوان فرستاده ام
شعر که با حرف ش شروع بشه
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
شعر با حرف ش
شادا که منوچهر است اندر کنف رضوان
کو چون تو خلف دارد غم خوار جهان داری
شعر که با ش شروع شه
شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می گردم
یه شعر که با ش شروع شه
شکوفه مو بدست و ابر دایه
صبا رامین و ویس دلستان گل
شعر که با حرف ش شروع بشه
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من ، دلبر بارانی من
شعر با شین شروع شه
شسته رویان به (دو) صد خون جگر رام شوند
رام هر کس نشود معنی بیگانه صبح
شعری که با حرف ش شروع شود
شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرا ؟
مثل باران ، تند میبارم نمی آیی چرا ؟
خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلام
خسته از آهنگ گیتارم نمی آیی چرا
شعر با ش
شوق میبالد بقدر رم نگاهیهای حسن
ورنه دام دلبری کوآهوان رام را
شعر با حرف ش
شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرا ؟
مثل باران ، تند میبارم نمی آیی چرا ؟
خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلام
خسته از آهنگ گیتارم نمی آیی چرا
یه شعر که با ش شروع شه
شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
تا دو عالم چمن اندود تجلی نشود
شعر که با ش شروع شه
شهریارت می شوم ، دار و ندارم می شوی
ماه رویم ! اخترِ دنباله دارم می شوی
صخره ام ! یاد تو موجِ روزگاران من است
بی قرارت می شوم اما قرارم می شوی
شعر که با حرف ش شروع بشه
زخمی حادثه ی چشم تو این بار منم
از همین شیخ نمر ها بخدا شد معلوم
شیعه عادت به چنین دادن جانها دارد.
شمع جمع شاپرکهایی رضا / ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی / ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا / تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
شعر با حرف ش
شده اسلام کشی رسم مسلمانی ها؟؟؟
نیست اسلام مسلمانی این جانی ها
ای صبا!منتقم خون نمر در راه است
این خبر را برسان بر عربستانی ها
شعر با ش
شکوفه هر زری کاورد بر دست
نثار پای نسرین میکند باز
شعر که با حرف ش شروع بشه
شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی
در صحبت عشاق تو ضرب المثل هستی
در کار جهان خیر ندیدم , به همه عمر
دیدم ز دو چشمت که تو خیرالعمل هستی
شعری که با حرف ش شروع شود
شکوفه وار اگر خرده زری داری
نکرده سکه نثار بهار باید کرد
شعر که با ش شروع شه
شب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنیم
نالیم آنقدر که دلی را خبر کنیم
یه شعر که با ش شروع شه
شمایل قند رعنا و طبع موزونت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
شعر با حرف ش
شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
شعر با شین شروع شه
شیوه نرگس ببین، نزد بنفشه نشین
سوسن رعنا گزین، زرد شقایق ببار
شعر با حرف ش شروع شود
شب که در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
شعر که با حرف ش شروع بشه
شوخ تنها که خواند چشم ترا
چشم تو شوخ هست و رعنا هم
شعری که با حرف ش شروع شود
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
شعر با ش
شبی کردم به بستان ناله درد
رها کردند مرغها آشیانها
شعر که اولش با ش شروع شه
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز شد او بمرد وبیمار بزیست
یه شعر که با ش شروع شه
شکرشیرینی گفتن رها کن
ولیکن کان قندی چون نقندد
شعر که با ش شروع شه
شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب
کاش تا صبح قیامت نشود روز امشب
شعر با حرف ش
شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
شعر که با حرف ش شروع بشه
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتن تا کی؟
شعر نوری ز عرش زاینده است
زان چو عرش استوار و پاینده است
یه شعر که با ش شروع شه
شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید
مسعود با سعادت و سلطان راستین
شعر که با ش شروع شه
شعر و شرع و عرش از هم خواستند
این دو عالم زین سه حرف آراستند
شعر با حرف ش
شکری گر دیه سن درس بتن و سیمانی
بی درســــدن احـــــسان آلار ایـــــمانی
الله کمـــــــــــک ائــــــــــــــتسه اونـــا
اردبیــــــــل سهلیدیر، آباد الییر ایرانی
ترجمه به زبان فارسی:
شکری اگر درس بتن و سیمان را هم بگی
احسان از این درس ایمان را می گیرد
خدا هم به او کمک کنه
اردبیل سهله،ایران را آباد خواهد کرد
شعر با ش
شکر خوشست و لیکن حلاوتش تو ندانی
من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم
شعر که با حرف ش شروع بشه
شدم خاکستر و از جوش بیتابی نیاسودم
رگ خوابی که دارم نبض سیما بست پنداری
یه شعر که با ش شروع شه
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
شعری که با حرف ش شروع شود
شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد
شعر که با ش شروع شه
شکست آخر سکوت خانه ی من
کسی در می زند، عشق است شاید
شعر با حرف ش
شبی کان ماه سیما شمع خلوتخانه ام گردد
کنم با آه اول چشم بندی روزن خود را
شعر با شین شروع شه
شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان
خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم
شعر که اولش با ش شروع شه
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است
شعر که با حرف ش شروع بشه
شوق شهرت رفت و ذوق آرزوها هم که مُرد
موی کم کم شد سپید، از خواب بیدارم کنید
شعر با ش
شامگاهان برسر میز ستاره تا سحر
جرعه جرعه با تو نوشم قهوه در فنجان ماه
یه شعر که با ش شروع شه
شمع بالین این گرانخوابان
بی بقا چون ستاره سحرست
شعری که با حرف ش شروع شود
شمس تبریز مرا طالع زهره داده ست
تا چو زهره همه شب جز به بطر می نروم
شعر با شین شروع شه
شب چو شد خورشید غایب اختران لافی زنند
زهره گوید آن من دان ماه گوید آن من
شعر با حرف ش
شبی آغوش روی ِ سایه ات وا کرده ای هرگز؟
خودت را اینهمه دلتنگ معنا کرده ای هرگز؟
شعر که با ش شروع شه
شبنم انفعال خاصیتیم
همه آبست و خاک بنیادم
شعر که اولش با ش شروع شه
شبنم من بوصل گل چکند
که زچشم ترم جداست نگاه
شعری که با حرف ش شروع شود
شبنم از روشندلی آیینه خورشید شد
ای کم از شبنم، تو هم آیینه را کن بی غبار
شعر که با حرف ش شروع بشه
شبنم از روشندلی آیینه خورشید شد
ای کم از شبنم تو هم آیینه را پرداز ده
یه شعر که با ش شروع شه
شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه! ما کشته ی عشقیم، که این شیرین کار
مصلحت را مدد از تیشه ی فرهاد گرفت.
شعر با ش
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
شعر با حرف ش
شبی دور از تو – اما با تو- تا صبح
در آن دوران شیرین ره سپردم
تو را با خود به آنجاها که یک عمر
غمت جان مرا می برد بردم
شعر که با ش شروع شه
شیرینست دروغ تو، ز هم ارچه زنی لاغ
حلوا نتوان خورد ازینسان که تو سوگند
شعر با شین شروع شه
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست بیم رسواییست
شعری که با حرف ش شروع شود
شکرانه تفضل حسنت خدای را
با شهریار عاشق شیدا تفضلی
یه شعر که با ش شروع شه
شیدا صفت شراب غمت خورده ام بسی
لیکن ز باغ وصل تو یک گل نچیده ام
شعر که با حرف ش شروع بشه
شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا
شعر با حرف ش
شعر که با ش شروع شه
شمس تبریز که نور سحر است
جز به نورش به سحر می نروم
شعر با ش
شب سحر شد
مهر از افق جلوه گر شد
یه شعر که با ش شروع شه
شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بی خبر باشد
شعر که با حرف ش شروع بشه
شبهای دراز بیشتر بیدارم
نزدیک سحر روی به بالین آرم